انتخاب برگه

دسته: داستان کوتاه فارسی

مخلوق‌الخلقه‌ها ـ شیرین ورچه

مخلوق‌الخلقه‌ها شیرین ورچه   وسط پیشانی‌ام سنگین است. انگار یک‌لکه ابر خاکستری جا خوش کرده باشد بین ابروهام. کسل و خسته‌ام. هر چقدر هم که می‌خوابم، خستگی‌ام در نمی‌رود. هنوز با قبلی‌ها کامل نشده، رفته‌ام سراغ بعدی. سعی کردم خودم...

ادامه مطلب

در گیرو دارِ برزخ ـ مهسا شالبافان

در گیرو دارِ برزخ مهسا شالبافان مثل خط فاصله‌های چیده شدۀ کنار هم یک‌خط‌کش، ماشین¬ها ستون به ستون کنار هم ایستاده‌اند. ماشین ما آن خط‌فاصله‌ایست که عدد چهل‌ویک‌سانتی‌متر و پنج‌میلی‌متر را نشان می‌دهد. «از ساعت هفت تا الان،...

ادامه مطلب
در حال بارگذاری

آخرین مطالب