شعری از: سایه باقری ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ اول )
از این همه وقت
هر چه برگردم عقب
به خودم نزدیکترم از حالا
به خانه نزدیکم
به اشیا نزدیکتر
ای خیزش معکوس
در دو پایِ رونده
مرا از اضطراب نامهای رفته
برگردانید
به امنیت خیالِ خنده
در چالِ گونهام
برگردانیدَم
به پشت نیمکتهای نابالغِ حروف
که دست ببرم به مَدهای کشیدهی مرتعش از گلو
و آآآبهای سرریز شده از کلمات را
برگردانم به دریا
از این همهوقت
به درخت نزدیکترم در اردیبهشت و
به برف در بهمن
بردارم پا
پس ردپا از کجا بگیرم
که برسم به شانه های پدر که ریشهام بود به وقت بیقراری
برگردید
برگردانیدَم
به پستان هایِ رگ کردهی مادر
که قرابت مُدام دستهایم بود
به لمسِ تن
از این همه وقت
هر چه برگردم عقب
از فاصله افتادهام …
( سایه باقری )