هفت شعر، از: نازنین فاطمی ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ سوم )
( 1 )
مثلِ سربازِ در میدان
به انتظار نشستهام،
بگذارم لب بر لب مرگ
می سوزم استخوان در زخم
دردی
درگیر یاختههای حسیام
و چرکهایش
سر برداشته تازه
و جاری در شریانهایم
میکشاند مرا
به آغوشِ مرگ …
( نازنین فاطمی )
( 2 )
سرانگشتانم
آمیخت به زمهریر دستانت
تا آسودهتر آغوش گشوده باشد
در چشمان پر تمنایت،
که کتابیست نانوشته
چالشی خطیر
ویرایش بند بندش …
ردّ نمدارِ اقرار
نشست بر گونههای گلگونهام
که چنگ میزد دلم را
چیزی
و اغوایِ زمان
در هجای طردی عاطفه …
هورت میکشم
نفسهات را
تا اندک اندوخته ای باشد
در وداع
کاش توانی بود
در پچپچ لبهام
( نازنین فاطمی )
( 3 )
حاشیۀ بدر، در انتهای بحر
اجتناب از پوکی به هم تابیده
فریاد وحشت از صخرۀ جلبکزده
رعشه از سوزِ چشمانات
و تصاحب بیپناهی ات،
گویی
باد هم، برداشته سر
تارهای چنگ
ایستاده در محوترین افق
که بنوازد سکوت را
در گوش صید اسیر،
که شکست حنجرهاش حتمیست
از ضجۀ سکوت
( نازنین فاطمی )
( 4 )
ازنقطه سرخطهایم
تا پایان دفترها، بسته!
ترانهای بنویس
از پیرهن
تا لبخندت
از آرامش
تا نهایت دلدادگی …
نگاه خورشیدیات
هرمِ نوازش
به جبال شانه و دامنۀ دستانت،
دَرهَمِ دستهایمان را
پر رنگتر بنویس
از ابتدای عین
تا انتهای قاف
( نازنین فاطمی )
( 5 )
در این خزانِ لوند
برگهای خشکیدۀ لای تقویم
یادگاریست از تو!
برگها
در جدال با نوازشِ پاییز
غمِ نشسته در جان / خشکیده درخت
عشقبازیِ باد
به موجِ رها!
من
در ستیز با خالیِ پیکرت
محو شیطنت
«باد، پاییز، درخت»
[ هیهات از اضلاع عاشقانهات ]
ردّ پایت
در باکرهگیِ زمان
ته ماندههای نفسات / مهگرفته
آهی طولانیست
در ازدحامِ نبودنت …
نازکدلی – آرامبرگی
بوسید گونههای سردم را
که مژده داد
آمدنت را
( نازنین فاطمی )
( 6 )
قنداقپیچ
در حرصِ غریزه،
به نوشیدنِ شهدِ جان
و به جانسپردنِ نظمِ ضربان !
در بحرِ مادر اما
من
کودکی طرد شده
از پسِ افسردگی زایمان
دست و پازنان
فریاد کشان
در طلبات
که نمییابمات
محبوس
به پستانکِ بیطعم !
( نازنین فاطمی )
( 7 )
پروانههای سربه هوای خیالم
در هوهوی باد
لیلیکنان
پلهها را
تکبهتک
در شمارشهای متوالی و
رهاشده در نیل،
بیخیالِ قالوقیل
پیغام قاصدکها را
در فرودِ پرشتاب
از هفترنگ / رنگین کمان
گمشده در مهِ رقیق
و سرریز به پهنهای
میجهند و میپرند
در گریز از بند شکار …
هفترنگ است
دنیای پروانهها
( نازنین فاطمی )