انتهایِ رشتۀ آش از دهان آقای نیازی آویزان بود و داشت به تصویر زنِ در تلویزیون نگاه میکرد که صدایش ترکیب صدای آهو و بوقلمون بود. در کنار تصویر او، مرد تاسی نیز ایستاده بود و آرام با چکشی به کف سر و پیشانی خودش میزد. زن توضیح میداد که رشد موهای این مرد، بعد از یک دوره استفاده از این محصول شگفت انگیز، چهقدر تغییر کرده است و تصویر آن را نیز نشان داد که مرد، موهای بلند خود را با کشِ مویی بسته است و همراه با زن و بچهاش در میان گلهایی میدوند و میخندند. زن به دقت و با جزییات توضیح میداد که میبایست چطور چکش را در دست بگیرید و با چه شدتی، البته نسبت به مقدار تاسی سر، بر جاهای مختلفی ضربه بزنید…
متن کامل این داستان کوتاه در فصلنامۀ تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” (سال دوم – شماره ششم– زمستان 1397) منتشر شده است.