انتخاب برگه

سه شعر، از: المیرا بذرافشان ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ سوم )

سه شعر، از: المیرا بذرافشان ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ سوم )

( 1 )

 

افتاده به حصر و دل به خون !

هرز شود راه و رسم‌ام

که شک بر این، یقین است و

دیوانه‌ترین‌ام …

بر ملحفه‌های لغزانِ حیاط زندان

لاله که می‌شوم

میانۀ بندها،

هنوز هم ایستاده‌ترین

به مرگِ خویش هستم و ظلمتِ آن !

 

( المیرا بذرافشان )

 

( 2 )

 

طناب دار در بیابان

خبر از بلاتکلیفی می‌دهد

 

ناگفته‌هایی گفته‌

میان خواب‌های از یاد رفته‌ام

تعاملِ حنجره و اشک

میانِ دیده‌ام

سراپا گوش‌ام

که صدای قلبت برایم آشناست

 

سرخ

قلبم

آوایم

نیرویم

صدایم

زندگیم

 

درون نامعلومِ تا نا‌کجا

خبر از بلاتکلیفی‌ام می‌دهد

 

( المیرا بذرافشان )

 

( 3 )

 

دردِدل‌های گفته به درزهای دیوار

شهادت می‌دهند

حزنِ چشمانم را …

صورت بی‌رمقِ آینه

صد هزار بار تو را به یاد می آورد

که باور ندارم کنارم نشسته‌ای

تا طواف

تو را ادامه دهد،

و پاهایم

تردد فکرهای فهمیده را …

حواسم، تویی

و هوای جنون تو

درونِ من

 

( المیرا بذرافشان )

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب