انتخاب برگه

پرواز در دف‌نوازی سرخ – زهرا برهانی – 15 ساله

پرواز در دف‌نوازی سرخ – زهرا برهانی – 15 ساله

پرواز در دف‌نوازی سرخ

زهرا برهانی

15 ساله – نیشابور

این داستان را پیشکش می‌کنم به جسوران بلندپرواز ناشناخته، به تمام بذرهای کشف‌نشدۀ این سرزمین.

 

روی یکی از صندلی‌ها می‌نشینم. کنارم زنی‌ست با لباس‌هایی که آبیِ عجیبی دارند. پیرهنش عین آسمان یا دریا و یا هر تصوری که «آبی» در ذهن می‌سازد، نیست. من را یاد خطی ممتد می‌اندازد که دریا را به آسمان وصل می‌کند؛ خطی که آبی‌های زمینی را به آبی‌های آسمانی می‌رساند؛ خطی که رسالتش وصال است. به لباس‌های خودم نگاه می‌کنم. آبی پررنگ‌اند. می‌دانم دانه‌های عرق زیر تاروپودهایش مثل ماهی‌های تازه از تخم درآمده شنا می‌کنند. عمّان شده‌ام. نور لامپ‌ها به سطح مواجم می‌تابد و رد آدامس پایین لباسم شبیه کف‌های دریاست. خط ممتد درست سمت راستم نشسته است، به پرده‌های قرمز نگاه می‌کند و لبخند می‌زند؛ اما آسمان، آسمانِ من چیست؟ کجاست؟

به جزوۀ زیستم نگاه می‌کنم. بابا آن را از دوستش گرفته. می‌گوید استاد دانشگاه است و اگر نکاتش را خوب بخوانم، غول کنکور را یک لقمه می‌کنم. نمی‌فهمد این نکته‌ها چه‌قدر برای من مثل اسیدند و نگاهشان که می‌کنم، تا بصل‌النخاعم را می‌سوزانند. نمی‌فهمد این جزوه سفید است؛ آبی نیست و هیچ شباهتی به آسمان من ندارد. یاد عمه می‌افتم که برای ادامۀ تحصیل رفته بود آمریکا. هنوز دو روز نگذشته، پشیمان شد و برگشت. بعد هم کلی از غم غربت و دلتنگی گفت. عمه باهوش بود؛ اما آمریکا آسمان پرواز او نبود. نمی‌توانست بال‌هایش را باز کند و بپرد. آسمان او اینجا بود، بین همین دودها و تصویر برج میلاد. همیشه به بابا می‌گویم هرکس را در آسمان خودِ خودش اگر رها کنند، پرواز می‌کند، پروازی باشکوه و وسوسه‌انگیز. می‌گویم و او بیشتر برایم زندگی‌نامۀ پزشکان موفق را می‌خواند و از پزشکی دانشگاه تهران می‌گوید.

می‌گوید این حرف‌های شاعرانه در این دوران طبیعی‌ست و به‌خاطر هورمون‌های نوجوانی، خیلی زود از سرم می‌پرد و حرف‌های جدیدی در دهانم می‌چرخد. می‌گوید به‌جای این چیزها که تاثیرات زودگذر و دو روزه‌اند، باید فکرهای بزرگ‌تری داشته باشم. باید جدی به آینده‌ام فکر کنم. بعد هزارمین عکس از هزارمین پزشک موفق را نشانم می‌دهد و می‌گوید:

«یک فکر بزرگ، مثلاً تبدیل شدن به پزشک تراز اول ایران. محشره، نه؟»

متن کامل این داستان کوتاه در فصلنامۀ تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” (سال پنجم – شماره نوزدهم –  بهار ۱۴۰۱) منتشر شده است.

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب