ماریا کونسپسیون
کاترین آن پورتر
ترجمه: نیلوفر صادقی
این داستان کوتاه در فصلنامۀ تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” (سال پنجم – شماره هجدهم– زمستان ۱۴۰۰) منتشر شده است.
ماریا کونسپسیون وسطِ جادۀ سفید و پرگردوخاک را گرفته بود و قدمقدم جلو میرفت. تیغهای مگوای و خارهای سرکج و خطرناک کاکتوسهای لولهای وسط جاده به پرپشتی باقی قسمتها نبود. خیلی کیف میداد چند لحظه کنار جاده در سایه استراحت کند؛ اما وقت نداشت بایستد و خارها را از کف پایش درآورد. خان و رئیسش در کندکهای نمناک شهر مدفون منتظر بودند ناهارشان برسد. زن پای ده دوازده مرغ را به هم بسته و انداخته بودشان روی دوش راستش. بارش را دو لنگه کرده بود، یک لنگه خوابیده روی تختۀ پشت و لنگۀ دیگر آویزان روی سینه. جلوییها وول میخوردند، پاهای ورمکرده و کرخشان را به گردن او میمالیدن