انتخاب برگه

نگاهی به داستان کوتاه “ماهی در باد” اثر حسین آتش پرور- محمود دهقانی

نگاهی به داستان کوتاه “ماهی در باد” اثر حسین آتش پرور- محمود دهقانی

نگاهی به داستان کوتاه “ماهی در باد” اثر حسین آتش پرور- محمود دهقانی

(این متن در فصلنامه تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” – سال دوم– شماره ششم– زمستان1397– منتشر شده است.)

… ابرام در زمین کنعان ماند، و لوط در بلاد وادی ساکن شد و خیمه خود را تا سدوم نقل کرد.

لکن مردمان سدوم بسیار شریر و به خداوند خطا کار بودند.

….

تورات. باب ١٣

داستان کوتاه “ماهی در باد” حسین آتش پرور نویسنده زادۀ دیسفان دهستان کاخک شهرستان گناباد استان خراسان، که سر تا پای آن با ٤٠٠٠ کلمه نوشته شده به دلیل شیوۀ ساختاری و سبک نوشتاری تاکنون بیش از ٢٥٠٠٠ کلمه نقد در پی داشته است. شاعران، نویسندگان، دانشجویان و دانشگاهیان هر یک با دیدگاه ­های گوناگون خود به “ماهی در باد” پرداخته ­اند. پنج برابر شمار واژه ­های این داستان کوتاه، نقد در موردش به رشته نگارش در آمده است. از تاریخ “تابستان ٧٣ – شوراب” که در زیر داستان یادآور شده پیداست نزدیک به ٢٥ سال پیش نوشته شده و با ساختار خود از ارزش آن نه تنها کاسته نشده، بلکه عواملی چون یورش اعراب و برجسته شدن پیشینۀ این سرزمین کهنسال در روزگار کنونی، محیط زیست و خشک شدن دریاچه­ ها، کاریزها و کم آب شدن رودخانه­ هایی چون زاینده رود اصفهان و رود کارون در بیخ گوش کاخ­ ها و بر جا مانده ­های آپادانا  و نیایشگاه دانیال در شوش با ندانم کاری دولت ­های پس از انقلاب و ساختن٥٠٠ سد آب و آسیب به اکوسیستم طبیعی کشور، ناخودآگاه بر ارزش داستان افزوده است. همچنین نویسنده با پرداختن به “خاکستر و نمک از دریای لوت در شهر سدوم”، شهری که نه تنها در تورات و انجیل بلکه در قرآن نیز از پیشینه “قوم لوط” یاد شده، توانسته است داستان کوتاه خود را پرکشش کند.

در داستان کوتاه “ماهی در باد” حسینا شوریدۀ ناهید است. نویسنده با آگاهی و غور در تاریخ ادیان، بر قالیچه سلیمان اندیشۀ داستان سرایی خود قلم به دست نشسته و با ناخنک به تقدیس اوستایی ناهید، به جنوب کنعان کرانۀ دریای مرده “بحر المیت”  که با نمک و منیزیم بالا نه تنها ماهی بلکه هیچ موجود دریایی در آن زاده نمی ­شود نیز با چفت و بست هنری داستان کوتاه خوبی به رشته نگارش در آورده است. برای این نویسنده  که  داستان کوتاه “ماهی در باد” را دو دهه و نیم پیش در “شوراب” نوشت خوانندگان در آینده منتظر کارستان او  خواهند بود، چرا که گفته ­اند: ” شراب چو کهنه شود نشئه دگر دارد”.

شوراب حسین آتش پرور، جایی است که در آن گیاه، درخت پسته، انسان مرده و حیوان وفادار سگ یک چشم شده و حسینا در این برهوت بی آبی به دنبال  ناهید بانوی فرشته آب، سقای تشنه کامان است تا مددی به دست بیاورد و آبادانی را به “شوراب” برگرداند اما سیر حوادث چنان است که “شوراب” قبرستان او می­شود و خاک او را می ­بلعد.

ماهی در باد داستان کوتاه سورئالیستی با نثری روان و بدون دست انداز و قلمبه گویی است، اما  نویسنده با ذهنیت پیچیده، قلم در دوات رنگارنگ تاریخ می ­زند و از شوراب به عشق آباد، جندی شاپور و سدوم سفر می­ کند. او در همان آغاز کار به اندیشۀ خواننده با شگرد، پیله می ­کند تا اشت های تاریخی او را باز کرده و به خواندن داستان ادامه دهد. این هنرمند با یک در هم آمیزی موشکافانه سفره دل بازمی­ گشاید. به گونه یک فیلم، با نماهای دور و نزدیک و با آگاهی ژرف از تنوع قومی و گویشی در کشور تلاش دارد خواننده داستان را برای راه­یابی به روستاها و شهرهای کهن خراسان دنبال خود بکشاند. با روال داستان، خواننده نیز به دیدار از کاخ ها و کلاه فرنگی و پل و معماری ایرانی رومی روزگار شاپور یکم ساسانی همگام با نویسنده به خوزستان و فارس سفر می­ کند.

حسین آتش پرور در سر نبشتۀ داستان با پیشکش آن به سیمین دانشور نشان می ­دهد جستجوگری را از نویسندگانی چون خالق  سووشون، و پس از آن غور در “تفسیر سورآبادی” نوشتۀ ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشاپوری شناخته شده به “سورآبادی/سوریانی” روشن­گر در سده پنجم که شادروان سعیدی سیرجانی نسخه ­ای از آن را چاپخش کرد آغاز می­ کند. همچنین با شناخت خوب از کارهای هوشنگ گلشیری و احمد محمود که پیش­گامان رمان­ های تاریخی نو بوده ­اند دست به قلم برده است.  پنهان نیست که با  صادق چوبک و نثر بوشهری، احمد محمود و زبان داستان­گویی خوزستانی و محمود دولت آبادی و گویش خراسانی که بیشتر از هر کسی گویش داستان سرایی ­اش به نویسنده “ماهی در باد” نزدیک است نیز خوب آشناست. اما با همۀ آن­چه گفته شد آتش پرور با بررسی پیشینۀ داستان سرایی در ایران، خود نیز شکوفه­ هایی از روش ویژه و میوۀ نوبر در باغ سورئالیسم به بار می­ نشاند.

سورئالیسم در هنر داستانی ایران ریشه در پیدایش هنر داستان نویسی محمد علی جمالزاده دارد. این­گونه داستان نویسی بیشتر در کسانی پدیدار می ­شود که کشش بسیاری در پژوهش­ های تاریخی دارند. برای نمونه محمد علی جمالزاده در صد و شش سالی که مجال زندگی داشت و پدر داستان سرایی نوین در گسترۀ ادبیات زبان پارسی بود، “در آغاز کار نویسندگی خود، عشق به پژوهش پیدا کرده بود و نخستین آثارش جنبه، تحقیقی داشت. نخستین داستان کوتاهی که در مجله “کاوه” نوشت و بسیار گل کرد، داستان “فارسی شکر است” بود که این عنوان را از بند نخست ضرب المثلی گرفته بود که در دنباله ­اش می­ آمد: “… ترکی هنر است، لفظ، لفظ عرب است”… چنان­که “چایکین” Tschaikin ، شرق شناس سرشناس می­ نویسد: “تنها با یکی بود یکی نبود” است که مکتب و سبک رئالیستی در ایران آغاز یافت و همین سبک و مکتب است که در واقع شالوده، جدید ادبیات داستان سرایی در ایران گردید و تنها از این به بعد است که می ­توان از پیدایش “نوول”، قصه و رمان  در ادبیات هزار ساله ایران سخن به میان آورد”.١

چندین سده در شب نشینی ­ها و مراسم ­های جشن و شادی و غم و همچنین در روزگار نقالی و داستان سرایی بویژه داستان­ های شاهنامه مردم ایران به داستان گویی و داستان شنوی علاقمند بوده ­اند و تا روزگار درازی نیز به شدت به شنیدن داستان و داستان سرایی شنیداری عادت داشته ­اند. اما سده در پی سده، سرانجام در سال­ های پس از انقلاب بهمن ١٣٥٧، “فرصتی پیش آمد تا ادبیات معاصر دوباره ارزیابی شود. برخی از منتقدان تلاش کردند آثاری در این زمینه به وجود آورند که کارشان به نوبه خود می ­تواند با ارزش به حساب آید”.٢

در پی رکود و بگیر و ببندها و کشتار زنجیره­ای پس از انقلاب که فرهنگ توفان مرگباری را از سر گذراند، در گسترۀ داستان نویسی با کوچ بسیاری از داستان­ نویسان و نقد نویسان از جمله دکتر رضا براهنی، فرج سرکوهی، شهرنوش پارسی پور، عباس معروفی، منیرو روانی پور و بیله بزرگی از شاعران و نویسندگان پیشین، شوربختانه مسئولان دولتی نیز با تعصبات ویژه و ممیزی طاقت سوز سد راه پیشرفت کار ادبیات شدند. کسانی که مورد پسند مسئولان بودند حتا در میان خانوادۀ خود آنان نیز در ادبیات شناخته شده نبوده و نیستند. اما کلنجار  و پیله کردن نویسندگان جوان دگراندیش و پا پس نکشیدن نویسندگان و شاعرانی چون محمود دولت آبادی، شمس لنگرودی، علی باباچاهی، علی صالحی، هیوا مسیح، حسین آتش پرور، لیلی گلستان، فرخنده آقایی، حافظ موسوی، رضا چایچی، علی قنبری، انوشه منادی، لیلا صادقی، بهاره خلیقی، رضا حیرانی و بیله­ های دیگری که در ایران ماندند نیز توانست همچون پتکی آهنین و تیشه ­ای فرهاد گونه زنگ شعر و داستان گویی در ایران را بیشتر از پیش به صدا در آورد. این هنرمندان به گونه گارسیا مارکز، ماریو وارگاس یوسا و اوکتاویو پاز، زادبوم را سکوی پرتاب اندیشه هنری خود برگزیدند.

نویسندۀ داستان کوتاه “ماهی در باد” خواننده را در فضای تاریخی غرق می ­کند و با الهۀ آب و عناصری از جمله باد، آتش و خاک به اسطوره ­ها می ­پردازد. هوای داستان در گرد و خاک و شن روان و نمک غوطه­ ور است. به گونۀ فیلم “طعم گیلاس” پایان داستان در آغاز آن نمایان می­ شود. اما نویسنده تا آن­جا که در توان دارد سرنوشت حسینا را آشکار نمی ­کند. تا آن­که: “گرد باد او را به خود کشید. زیر پایش ذره ذره خالی شد و تاریکی او را بلعید. باد با خود گفت: آخرین موجود زندۀ”شوراب” هم هیچ شد”.٣

در داستان کوتاه “ماهی در باد” ساربان جا­به­ جا ، پا به پا، نه سوار بر اشتر، بلکه به دنبال اشتر سنگلاخ ­های تاریخ را در می­ نوردد. داستان در قاب پیشینه است، اما آینۀ آیندۀ روبه­ روی خواننده نیز هست. دو چیز شانس پیش برد داستان را برای نویسنده آسان نموده. یکی آن­که  داستان با قالبی تاریخی است و دیگری نویسنده آن نیز زاده دیاری تاریخی است که نه تنها شناخت خوبی با دو بیتی­ ها و قصه­ های بومی دارد و اشعار کهن پارسی را خوب می ­شناسد، بلکه از روزگار کودکی در ذهن خود با مقولۀ تاریخ کلنجار رفته است. “رنگ و رقص. شتر، مست. آدم، مست. شب و دو سازه، مست…”.٤

داستان کوتاه “ماهی در باد” به گونه رد یک شهاب حقیقت گذشته را در ذهن غبار گرفتۀ تاریخی  خواننده بیدار می کند. ناهید نماد عشق گمگشته و حسینا شوریدۀ ناهید است. نویسنده توانسته است در داستان به گذشتۀ زلال ایزد بانوی آب و حسینای لب تشنه به قول سینماگران “فلش بک” بزند. این توانایی در داستان موج می­ زند. باید یادآور شد که در اوستا بارها با این وصف از ایزذ بانو آناهیتا یاد می­شود که هزار رود و هزار دریاچه دارد. ٥

شکر حسینا بر کوهان شترهایی است که لوک جلودار آذین بندی بوده و شترهای دیگر هم آینه بندان همراه جرینگ جرینگ منگوله­ های رنگی با حرکت پا و سر نهصد و نود و نه شتر برای شاهزاده خانم بار می­ برند. میدان مانور نویسنده در داستان کوتاه خود، به گونۀ یک داستان بلند جادار نیست و پیداست در جاهایی از داستان در تنگناست اما تلاش دارد  در دشت  مملو از نمک، فشار خون خواننده را بالا نبرد و او را از نفس نیندازد. در این شگرد با “رقص شترها و دست به دست گشتن پیاله های بخارایی”، از پس کار برآمده است.

با شگرد داستانی، “ماهی در باد” نویسندۀ مرثیه ­گر محیط زیست، قنات­ ها، تالاب و دریاچه و رودهای خشکیده است. الهه آب تندیس شده و به حرف درآمده. انسان مدت­هاست در سرزمینی که قصه جاری است تندیس شده و به موزۀ تاریخ پیوسته است. شتر گزینۀ جابه­ جایی این بار تاریخی قانع به هر خاری بیابان و نمک زار را از “شوراب” به سوی “قلعه دختر” می ­پیماید. تندیس بلورین نمک همراه با رنگ نارنجی و سبز و بنفش در داستان “ماهی در باد”، بخش چشمگیری است. پس از مرگ و نابودی حیوان و گیاه، خاک زبان می ­گشاید و بر فضای داستان گسترده می­ شود. “بیابان نمک ، کوه های نمک با رنگ­ های فیروزه ای و نارنجی و بنفش این طرف و آن طرف پراکنده بود، اسکلتی بلوری به رنگ سرخ خرمن می ­کوبید. چندین شبح به شکل بز در نمک­زار می­ چریدند. اسکلتی نارنجی پشت چرخ پشم ریسی بود. شبحی از نمک، گندم آرد می­ کرد و خورشید با رنگ­ های بنفش و سبز و صورتی برآمد”. ٦

چیدمان و ساختار هنری برخی از بخش­ های داستان به گونۀ “چندین شبح به شکل بز در نمک­زار می­ چریدند”،  آن­چنان پیچیده است که ذهنیت ماری جوانایی برخی از نویسندگان امریکای لاتین را  در خاطر زنده می­ کند، اما نویسندۀ “ماهی در باد” با رنگ ­های “فیروزه­ ای و نارنجی و بنفش و با  دست به دست گشتن پیاله ­های بخارایی”، در پی آفریدن هشیاری “لوک­ ها و ساربان­ های مست” است. نویسنده بر فضای داستان تسلط دارد و توانسته است با نقاشی و چینش واژه ­ها پیش از آن­که داستان خود را چاپخش کند به پژوهش­ های دیداری، به مسیر و شهرهای دم دست قصه­ اش سفر کند. کتب کهن از جمله تورات و تفسیر سورآبادی را از نظر می ­گذراند و  به نیایشگاه آناهیتا، غار شاپور تنگ چوگان کازرون و استخر در استان فارس و شوش و آپادانا در خوزستان می­ رود تا خمیر­مایه گیر بیاورد و  بتواند به قول احمد حامی پدر مهندسی عمران در ایران، ” شفته و ملات” را حسابی ورز بدهد.

داستان سرای “ماهی در باد” دوک نخ ریسی قصه را با چیر­گی در دست دارد و در ترسیم ناهید این الهۀ آب و تقدیس و سربازان رومی اسیر شده ماهرانه داستان را به پیش برده است. از سویی نویسنده با گردش زیبای قلم از قهر طبیعت نالان است که نهال پسته ­ای که حسینا به یاد ناهید کاشته، از بی آبی خشک شده است. رقص شترها و قربانی شدن لوک جلودار کاروان در پیش پای ناهید اوج زیبایی هنرمندانۀ داستان کوتاه “ماهی در باد” حسین آتش پرور است.

پانوشت:

١ – اسمعیل پوروالی، “ماهنامۀ روزگار نو” شماره مسلسل ١٨٩، ص ١١١، دفتر نهم، سال شانزدهم، پاریس فرانسه، آبان ١٣٧٦.  شادروان پور والی معاون تبلیغاتی دولت ملی دکتر محمد مصدق پیش از کوچ به اروپا، “بامشاد” را در ایران چاپخش می­ کرد. به مدت ٢٣ سال تا چند ماهی پیش از آن­که چشم بر جهان فرو بندد، ماهنامۀ “روزگار نو” را منظم  و بدون درنگ چاپ کرد. یک نسخه از ماهنامۀ “روزگار نو” هر ماه پس از چاپ، از پاریس به کتابخانۀ دانشگاه تهران پست می ­شد.

همچنین، مجلۀ کاوه دومین مجله ­ای بود که تقی زاده با همیاری دوستانش در روزگار “استبداد صغیر”،و کوچ بیل ه­ای از روشنفکران و شاعران و نویسندگان به اروپا، در برلین به راه انداخت. کاوه با کمک دولت آلمان چاپخش می ­شد، اما با پایان جنگ جهانی دوم به نفع متفقین بسته شد. نخستین مجلۀ تقی زاده، هشت سال پیش از اعلام مشروطیت  در تهران با نام “گنجینه” چاپخش می ­شد. محمدعلی جمالزاده که نخستین نوشتار خود را در بهار ١٩١٥ میلادی برابر با ١٢٩٤ خورشیدی در روزنامه “خاور” توفیق بیک ایرانی  در استانبول ترکیه با نام “تاریخ فردای ایران”، چاپ کرده بود، دومین نوشتۀ خود را در ماه ششم ١٩١٦ میلادی با سر نبشتۀ “وقتی که یک ملت اسیر می­ شود” در مجلۀ کاوه چاپخش کرد و از آن پس عضو رسمی مجله شد. ویراستار مجله، دانشمند ایرانی محمد قزوینی بود که جمالزاده زیر دست او با زیر و بم زبان پارسی به خوبی آشنا و ورزیده شد.

٢ – حسن عابدینی، “صد سال داستان نویسی در ایران” چاپ دوم، نشر تندر تهران ١٣٦٩، جلد دوم، ص ٧

٣ – نگاه کنید به سطرهای آغاز داستان کوتاه “ماهی در باد”

٤ – غزل شماره ٣٩٠ دیوان شمس مولوی چنین است: “ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست / میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست. باغبانا رعد ابر ساقی گشت و شد / باغ مست و زاغ مست و غنچه مست و خار مست…”.

٥ –  بنگرید به گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه،  “اوستا کهن­ترین سرودهای ایرانیان”، انتشارات مروارید، دفتر دوم، ص ٢٩٨ بند ٤. این کتاب تاکنون ١٥ بار چاپخش شده است.

٦ – برای آشنایی با کوه­ های نمک و تنوع  رنگ­ ها و  رگه­ های بلوری  قندیل­ های نمک که در اصطلاح علمی “استلاکتیت” گفته می­ شود و سرچشمه آن برخی از کویرهای ایران است نگاه کنید به: “اثر طبیعی ملی کوه نمک جاشک”  گروه نویسندگان : معصومه دهقانی، حسین دلچسب، محی­الدین جعفری، حیدر فقیه، محمد امین طلاب، خسرو درویشی و نبی اله مرادی. طرح آموزش و تنوبر افکار عمومی. بوشهر، ١٣٨٧، صص ١١ – ١٧

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب