انتخاب برگه

خوانش اشعاری از نرگس دوست – حسین تقلیلی، رضا روشنی، علی مردانی

خوانش اشعاری از نرگس دوست – حسین تقلیلی، رضا روشنی، علی مردانی

خوانش اشعاری از نرگس دوست – حسین تقلیلی، رضا روشنی، علی مردانی

 

(این متن در فصلنامه تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” – سال دوم– شماره ششم– زمستان1397– منتشر شده است.)

 

گاه، درخت… گاه، پرنده… گاه، ماه…(خوانش شعرِ ” آیینه، سروده نرگس دوست)  حسین تقلیلی

( آینه )

تکه هایی

از یک آینه ی شکسته ام

می توانستی

تکه های مرا جمع کنی

و چهره ی زنانی که دوست شان داشتی را به یاد بیاوری!

و دوبار

دلت را بند کنی به شعرهای

آمده

و نیامده ی زنی

که می خواست

فقط یک آینه باشد!

(نرگس دوست)

نشانه های ساختی به صورت های متفاوت قابل بررسی و کنکاش اند:

یک روش استفاده مداوم و ترتیبی از کلمات بازتولیدی و کلیدی است که شاعر به مرور آنها را شخصی و از آن خود کرده و یا به دیگر زبان دستورالعمل ساختن شعرند و دیگر روش استفاده محدود از عناصر اصلی در مرکز شعر جایی که ثقل شعر است و حول دورانی دارند که البته مقصود صرفا واتابی و اتفاقات موسیقیائی نیست و محتوا را هم اداره و ترسیم می نماید!

و گاهی هم  نشانه ها پراکنندگی منظمی دارند ،یک بی نظمی معقول که در نهایت به نظم دست پیدا می کند…

شعری که نرگس دوست می نویسد به شکل سوم نزدیک تر است. تم اصلی پیدا و پنهان خود را اداره کرده و به پایان می برد! شاعر از چیزی که یافته دست برنمی دارد طنازی و دلربایی کلمات همنشین و خویشاوند و حتّی جذابیت هایی که در ساخت ترکیب های متنوع و ابداعی چیزی که امروزه بسیار رایج و مورد علاقه است(صد البته اگر دلیل وجودی این ترکیب ها اقتضای شعر باشند گاهی نقاط برجسته خود شعرند!) کمتر از لحاظ ادراکی نگاه او را می شکند…

تم اصلی شعری که می نویسد زن است. لطافت زنانه خود شعر که دلیلی موجه برای پذیرفتن این مدعاست! زن شعرهای نرگس دوست پرده از چهره خویش گشاده است چشمی به خویش دارد و چشمی بر آیینه!

تکه هایی

از یک آینه شکسته ام

می توانستی تکّه های مرا

جمع کنی

وچهره زنانی که دوستشان داشتی را به یاد آوری ! …

این شعر زیبای خود نرگس دوست می تواند باشد؛ چنانکه این شعر را پس از تنظیم این متن دریافت داشته ام! در باقی کارهای ایشان دقیقا این اتفاق می افتد. توصیف چهره یک زن. زنی که گاه لطافتش را از دست داده و از دخترانگی خویش گذشته است و وارد زندگی واقعی شده و اولین چیزی که نامش را بلد شده صندلی بوده است برای نشستن و یاد آوردن گذشته! و گاهی هم لطافت را به همراه دارد آنجا که از مرد ویا به عبارتی از جنسیت عبور می کند و معنای عمومی تری  می یابد.

شعر نرگس دوست به چیزی شباهت ندارد. چیزی را تقلید نمی کند. به چیزی تملک نمی جوید به طور کلی چنانکه در سطرهای بالاتر اشاره شد به معنای واقعی زنی جذاب است که درحال ملاقات شبانه خویش است! آرام، پرجنب جوش، بی تکلّف و بی حجاب و زیبا. زنی که گاه به شکل درخت گاهی در قالب پرنده و گاه در هیات ماه! جلوه گری می کند. شعری که برای جامعه ما که درجستجوی زن است تا به او آزادی راه رفتن در خیابان را بدهد!

شعر نرگس دوست آیینه ایست در دل جنگل. آنجا که هر درخت درحد توانایی خویش قد کشیده و خورشید را جستجو کرده است…!

ابتذال‌گریزی، به واسطه‌‌ی تصعید و تفهیم(خوانش شعرِ ” دو چشمِ عسلی”، سروده نرگس دوست) – رضا روشنی

(دو چشم عسلی)

با دو چشم عسلی

از شاخ کارون،

سرازیر می شوی،

و تا ته،

تن رودخانه ای مرا

میان سیلاب های سرکش کندو هایت،

سر می کشی،

 

این همه شهید بی‌چشم را

چگونه در آورده ای

از تن لجوج پرنده!

که هیبت کلمه

در دهانت

بوی نی زار می دهد

کجاست سرزمین نیزارهای مرده.

از چشم های نهنگ

تا دهان پرنده

مرگ فقط دهان تو را بالا می آورد

 

بالا

بالاتر از دهان ماه،

دهانی نیست

که خوشه ی انگور را مست کند،

اکنون دهان مست پرنده را

بو بکش

دهان روی دهان بکش،

 بگو که چگونه

دهان پرنده را،از شرم گونه هایش

نبوسیده ای!

 

تن برفی ات را

پرندگانی دیگر

از سینه ی نی ستان ها بر می گردانند/

از آب های شورشی.

 

هرگز از نزدیک دیده ای

پرنده ای

که در تنش

وطنش

هزار شهید بی‌دهان،

تشنه دفن شده است

نزدیک تر بیا

شهید بی‌دهان،

چشم های این پرنده شو،

کلمات شهید،از دهان پرندگان

این شعر بلند می شود

و از مرگ حتمی نجات پیدا می کنند!

 

از اول هم

سرآغاز این شعر

جنگ تن به تن پرنده نبود

از بازوهایت بکش

بال های کوتاهش را

که از رودهای سربه زیر، سرخورده برگشته

 

اینکه آب مایه ی حیات است

طبیعی نیست

من بارهای بار خودکشی کرده ام

در رودخانه های وحشی!

تا چشم های پرنده را

از آب های شورشی پس بگیرم!

( نرگس دوست )

شعر نرگس، شعری شخصی است. من متفاوت دارد. ادا و اطوار ندارد. خالص حس و حال است. به همین دلیل دلنشین و زیبا است. یكی از فاكتورهای مهم شعر همین است. نرگس طبع روان دارد. رنج با طبعش جفت نمی كند كه شعر بنویسد، همان ایرادی كه فردوسی به كار دقیقی می گیرد. اما شعر فراتر از این معنا می رود ، به نقطه ای می رسد كه نظم گفته می شود.  نظم مفهومی پیچیده است، هم درونی است و هم بیرونی. شعر تشكل و سازه و ساختمان است. طبیعتا معمار و معماری می خواهد. اینجا  تفاوت شاعر و ناشاعر مشخص می شود. دور نرویم برگردیم به شعر نرگس. شعر نرگس چگونه شعری است؟ این شعر چه عناصری دارد؟ با مرور چند شعر از شاعر می توان چند عنصر زیر را در كار/شعر او تشخیص داد:

الف)زنانگی

ب)طغیان

ج)تخیل

د)طبیعت

ه)اروتیك

زنانگی خاصیت بنیادین و در عین حال طبیعی شعر نرگس دوست است. واژگان چشم عسلی، كندو خوشه انگور نمونه هایی از این گرایش زنانه هستند.  این زنانگی به وجهی پیش  می رود كه بار اروتیك پیدا می كند. اما نكته اینجاست كه او مثل خیلی از شاعران به دام ابتذال نمی افتد و كارش با تصعید و تفهیم در می آمیزد. واژگانی چون تن، تن رودخانه، تن لجوج،دهان، دهان ماه،تن برفی ات،بی‌دهان،جنگ تن به تن و در بافتی استعاری و روانی “اب مایه حیات” را در همین راستا می توان دید.

_طغیان عنصر دیگری از شعر نرگس است.  نرگس شاعر نا آرام و طغیانگری است. حساس است و طاغی و بسیار جسور. واژگانی چون:” وحشی، طاغی، جنگ تن به تن، شهید، تشنه، لجوج، شاخ  و به ویژه استفاده از حروف “شین” سویه دیگری كه می آید و با كار در آمیزد و به شعر تعادل می بخشد.

_شعر نرگس دوست شعری است با بازی آزادانه تخیل. قدرت رسوخ این شعر زیاد است. تخیلش مدام در كار تولید و بازتولید است. نرگس دوست می رود تا به من شخصی دست یابد و این اتفاق بسیاری خوبی است اما یك نكته وجود دارد و ان كه شاعر نباید  مدام خودش را كارهایش به یك شكل تكرار كند. البته نرگس جسور و هوشمند است و او می تواند با بسط تجربیات و دانش شعری که دارد به كارش بیش از این كه هست، قوت ببخشد.

من بارهای بار خودکشی کرده ام

در رودخانه های وحشی!

تا چشم های پرنده را

از آب های شورشی پس بگیرم!

پوستِ نازک‌تنِ ایرانی(قرائتی فلسفی از شعر نرگس دوست) – علی مردانی

 

فرم در شعر

برای خوانش فرم در این شعر لازم است تعریف من از فرم روشن باشد. شکل ظاهری به‌علاوۀ شکل درونی در نهایت فرم کلی اثر را شکل می‌دهد. فرم‌گرایی می‌تواند تأویل بگیرد تا آنجا که وقتی فرم داشته باشیم محتوا نزد ما است. اگر فرم در اثر نباشد محتوا خام است.

شاملو نمونه‌های مختلف فرم را در آثار خود دارد. از شعر تک‌مرکزیتی که تمام شعر دال بر یک مرکز می‌چرخد، مانند:

نمی‌خواستم نام چنگیز را بدانم

نمی‌خواستم نام نادر را بدانم

نام شاهان را

محمدِ خواجه و تیمور لنگ

نامِ خِفَت‌دهندگان را نمی‌خواستم و

خِفَت‌چشندگان را

می‌خواستم نام تو را بدانم

این شعر تک‌صدایی در متن است و کاملاً رئال و از نمونه‌های درخشان شعر منثور است که فرم مرکزگرا دارد. زبان‌ورزی ندارد و محتواگرایی محض است.

نمونۀ دیگر شکل تک‌مرکزیتی شعر «پنج عصر لورکا» است؛ یعنی تکرار یک بند به کرات مبدأ است، ساعت پنج عصر، نقطۀ اصلی؛ اما شاملو فرم‌های پیشرفته‌تری هم داشت یا به عبارت بهتر فرم‌های پیچیده‌تر مانند شعر «ترانۀ آبی».

سطر کلیدی و مرکزیت مفهومی از وطن دهد است؛ اما زبان و رابطۀ زبان با فرم، اِلمان‌ها و مراکز فرعی زیادی را رقم زده است. در شعر دو دهۀ اخیر این شکل فرم کنار رفته است. اشعاری که تکثر نقطه‌های ثقل

بیشترند و نتیجۀ ارتباط میان این مراکز اصلی و نسبت آن با مراکز فرعی فرم‌های پیچیده‌تری را رقم می‌زند. مثلاً سهراب که کاملاً بیوگرافیک است؛ یعنی دارد بیوگرافی شاعرانه می‌دهد. برخلاف نقد براهنی که معتقد بود سهراب رابطۀ عمودی سطرها را حفظ نکرده است؛ بنابراین من از بیوگرافی حرف می‌زنم و فرم مدرن سهراب. آن‌چنان که بعدها ازهم‌گسیختگی در فرم و پرش معنا از مؤلفه‌های پست‌مدرنیسم قلمداد شد؛ مانند شعر سبک عراقی یا فرض کنید فرم پازل در شعر حافظ، سهراب در شعر «اهل کاشانم» کاملاً بیوگرافی داده است؛ اما فروغ فرم را پیشرفته‌تر کرد؛ یعنی اگر شکل هندسه برای فرم در نظر بگیریم تک‌مرکزیتی‌ها تا اشکال دیگر هندسی.

فروغ منشوروار عمل کرد. شکی نیست بوف کور هدایت چنان تکثر در مراکز و رابطۀ مراکز در فرم دارد که اثر را بدیع کرده و جهان‌بینی در کار فروغ چنان قوی است که راوی در روایت یک نفس شعر را به هم دوخته؛ اما با رنگ شدید در شعر و تخیل غنی و لذا شکل درونی در کار فروغ در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد…» تکثر مرکز و چند‌مرکزیتی است و لذا فروغ گاه مرکزگریز هم بوده؛ چراکه پیچیدگی فرمیک فروغ روشن و تأویل‌زا است و اما در این شعر راوی و کلام شعری دال بر جوهرۀ شعر این شکل ظاهر قضیه است؛ اما تکثر در مراکز مشهود است. چندمرکزیتی دارد و به‌دلیل نیافتن مرکزیت اصلی می‌تواند مرکزگریز باشد که مرکز‌گریزی از اِلمان‌های پست‌مدرن است. فرم در ادبیات پست‌مدرنیسم گاه زبان شیزوفرنی است. زبان شیزوفرنی مانند تابلوی مشهور جیغ بنفش آثار ونگوگ، آن‌چنان که مرز میان رئال و سورئال چنان باریک است که آنچه برای من که دال بر شیزوفرنی فکر می‌کنم رئال است برای یک نفر دیگر سورئال است و نکته در همین جا است. زبان اسکی بر کلمات، پاتیناژ شعری، شعر نرگس‌دوست پست‌مدرنیسم ایرانی است؛ یعنی اگر بوم‌گرایی از اِلمان‌های پست‌مدرنیسم بوم‌گرایی ایرانی چنان مشهود است که این تأویل نرگس‌دوست از فرم در ادبیات آوانگارد پست‌مدرنیسم را با اِلمان‌های بومی

ایرانی آکنده است؛ بنابراین مراکز اصلی در شعر نرگس‌دوست فراوانند. زاویه دیدهای گونه‌گونه خلق کرده و کلمات در هم می‌لولند.

اگر شعر یک قطعۀ هنری است که هست نه حرف‌زدن که حرف‌زدن به‌علاوۀ آرایۀ ادبی خطابه‌ای دیگر کهنه شده و شعر نیست؛ بنابراین یک نمایشنامه را در نظر بیاوریم که فرم دال بر قصه و اتفاق داستانی است و دیالوگ‌ها بر بستر این فرم که در نهایت یک قطعۀ هنری خوش‌ساخت شعر نرگس‌دوست، با توجه به تجربیات آکادمیک شاعر در سینما و دانشگاه، فرمیک عمل کرده و دیالوگ بر فرم جریان گرفته است. نکتۀ مهم این است که گاهی پست‌مدرنیسم سرانجامی جز تخریب کلاسیسم نداشته است؛ پس همان طور که آگاهیم کلاً پست‌مدرن در ادبیات آمریکا بنا شد.

دال بر عینیت‌بخشی رگه‌های کلاسیک در شعر آوانگارد از دیگر مؤلفه‌های پست‌مدرنیسم اروتیک است. زنانگی مشهود، این شعر این مؤلفه را زیرپوستی دارد آن‌چنان که در بسیاری آثار شاخص ادبیات جهان دیده‌ایم.

زبان شعری نرگس‌دوست دایرۀ واژگانی خودش با کارکردهای خودش را دارد. اگر در شعر مدرن بحث بر سر دایرۀ واژگانی بود در پست‌مدرنیسم رابطۀ دال‌ها با مدلول‌ها بحث است؛ یعنی یک کلمه روی تمام شعر تأثیرگذار است و از آن تأثیرپذیر. ژرفا در همین است. تکثر صدا در زبان شعری نرگس‌دوست ژرفای عمیقی را رقم زده است و حسی است. من معتقدم زیست شاعرانه و جنون ادبی نرگس‌دوست باعث این سطح از صمیمیت و ارتباط عاطفی با مخاطب شده است، چنان‌که متفاوت و خاص و زیبا است. نرگس‌دوست خودش است و امضا دارد.

جهان‌بینی، ضعف و خلأ شاعران امروز نداشتن جهان‌بینی است؛ اما در شعر نرگس‌دوست رابطۀ زبان و جهان‌بینی، خوب مطالعه کردن و علی‌رغم شاعربودن درک استراتژیکی از زاویه دید قرائت‌های شعری دارد به‌خصوص مکتب‌های ادبی و… . درک علوم انسانی کلام شعری نرگس‌دوست یک بستر گرم عاشقانه دارد. سیالیت زنانه و کاملاً زمینی و عینی و پخته است و با این ترفند یا استراتژی در این بستر عقاید دیگر خود را مشتعل می‌کند. پوست و بافت ذهنی نرگس‌دوست ایرانی است با استراکچری جهانی، گریز از مرکز چندصدایی در متن، شعور‌گرایی و مهم‌ترین خصیصۀ نرگس‌دوست این است که ما پیش از هر چیزی اول از وی شعر می‌خوانیم و جوهرۀ شعری قوی دارد. نرگس‌دوست گذشتۀ ادبی معاصر را درک کرده و فرزند امروز است.

پیالۀ دهانش، ترکیب‌واژۀ بکری است که حلاوت دارد و شیفتگی. شاعر در پرواز ذهن به کجا رسیده که از دهان پیاله می‌سازد پنداری درون این پیاله چه باشد. لالۀ گوش، کاملاً حسی است و آدم را غِلغلک عاطفی‌حسی می‌دهد.

برای دو اسب سرکش در دشت‌های فراخ سینه‌ات می‌خوانند. زبان کاملاً آرکائیک است. ادبیات تلفیق و سنت‌گرایی از اِلمان‌های پست‌مدرنیسم است، براهنی بر تلفیق تأکید دارد چیزی که در موسیقی هم اتفاق افتاد.

البته نه سنت‌پرستی بلکه سنت‌گرایی دال بر وضعیت انسان امروز، تفاوت میان این دو مهم است. ادبیات تلفیقی در بستر خودش هزار جور زاویه دید دارد از سطرهای ساده، چراکه مفاهیم بنیادین تغییرناپذیرند. به‌قول پزشک مخصوص فرعون قبل از میلاد مسیح: «جعل بشر هیچ‌وقت از بین نمی‌رود تنها از شکلی به شکلی دیگر در‌می‌آید.»

به‌قول شاملو: «همیشه همان عشق همان، زندگی همان، همیشه تیری به جگر تا سوفار.»

پس بحث در زبان، فرم، تکنیک است بسیاری معانی ثابت‌اند عشق، مرگ، زیبای، دانایی و دیگر معانی…

سادگی پس از پیچیدگی تا سطرهای سخت، با تخیل نفوذناپذیر و پرده‌های آهنین تا پیچیدگی. همۀ بزرگان این شکلی‌اند از حافظ تا شاملو تا نرگس‌دوست و بقیه ادامۀ این کاروان… . برای مثال، شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل

شدت سنگینی تخیل واضح است، اما سطر بعد کاملاً ساده

کجا دانند حال ما سبک‌بالان ساحل‌ها

یا فاش می‌گویم و از گفتۀ خود دل‌شادم. شعر شاعران بزرگ آکنده از طیف‌های مختلف ساده‌نویسی و پیچیده‌‌نویسی است؛ اما تحت یک گردش ذهن و زبان قرار دارد. نرگس‌دوست، ذهن و زبان مستقل دارد با گردشی سیال.

کلام شعری و زبان شعری نرگس‌دوست، آنچه در لایه‌لایۀ پوست وحشی‌ام می‌تازی، این تأویل‌های فراوان دارد. زیرلایه‌ها و به‌دلیل ژرفا، پیچیدگی و در یک نگاه هایدگری پُرواضح است. شعر لانۀ اندیشه‌کردن است و نرگس‌دوست بستر تأویل را پُر از شیر و شعر و شکر فراهم می‌کند.

براهنی در تخلیۀ من درونی من هایدگری سطری دارد، شوپن می‌شوپند، شوپن نام یک پیانیست بزرگ است. نرگس‌دوست، من نرگس‌دوست است که «سرخی زبانت روی کلمۀ گل گوشت‌خوار منفجر می‌شود».این نمونۀ بکر یاغی‌بودن از جنس فلسفی شعری است. یاغی الفاظ سفید پُر از صلح و عشق.

زبان شعری بسیار شکیل است، پُر از نظربازی. تنها در عالم شعر شاهد این معانی هستیم؛ بنابراین نرگس‌دوست تنها شعر و بس می‌گوید و شاعر است و برداشت‌ها و قرائت‌ها در این موقعیت اجتماعی و فردی و جهان‌بینی ظرافت دارد.

«مذهب که دهان گُل‌سرخی تو نیست»

یاد خسرو گُل‌سرخی افتادم. این‌هم یک تأویل است. آیا دهان او مذهب شد؟ نرگس‌دوست چه در نظر دارد غیر از نظربازی و تأویل‌زایی که شعر امروز دارد به فلسفه می‌رود و ویژگی این شاعر است تأویل‌ها و زیرلایه‌ها.

«انگورها با چه ولوله‌ای در گلویت کار خودشان را کردند»

باز فهم سیال ایرانی دال بر انگور پس

کلمۀ ولوله که عامیانه هم هست

تکنیک در زبان نرگس‌دوست ظرافت‌های فرم را ساخته و مهارت ادبی دارد.

«من از ادامۀ زنان سیاه‌چشم برمی‌گردم»

بله در شرقی‌بودن نرگس‌دوست شاعر شکی نیست و آنچه تعریف‌پذیر است و بتوان دال بر آن رفتار کرد غالب است که فلسفه و هستی‌شناختی پشتوانه‌اش است نه هجانویسی و وزن و… . کار نرگس‌دوست غالب دارد. تعریف را باید تعریف کرد. شناخت را باید شناخت. با درک تعاریف می‌توان به شناخت بهتری از نرگس‌دوست رسید.

«پوست دلبرکان نازک‌تن ایرانی را»

خوب نگاه کنید علی‌رغم کشش این سطر از نظر زیبا‌شناسی، اما تک‌معنا و تک‌صدا است؛ یعنی نرگس‌دوست در فرایند شعر از اِلمان‌های کثیر بهره می‌برد از کثرت‌گرایی تا تک‌صدایی اروتیک تا شاخصه‌های کلاپست مدرنیسم و پست‌مدرنیسم و… .

تن تنانۀ ماه، چه زیبا تولید آهنگ و موسیقی کلامی کرده و مولوی‌وار سماع در الفاظ کرده.

تاریخ بیهقی گذاره‌هایی حساب‌شده است در تخیلی ژرف.

به رودخانه‌های فکر می‌کنم…

ران‌های سفید و…

کاملاً زنانه است نرگس‌دوست با کلمات مادری می‌کند. مهر زنانه و حس زنانه و مهری که تنها خاصۀ زن است با کلمات دارد.

چپ قلبت این ترکیب‌واژه بسیار تأویل‌زا است و بطن زندگی اجتماعی را نشانگر است در شرایطی خاص و البته یک نگاه سیال دلی، قلبی، حسی و عاطفی آن‌هم از کرانه‌های سمت چپ.

چقدر اسطورۀ زیبا و عاشقانه در منِ فردی به‌کاررفته در آرش کمان‌گیر

و شاهنامه را که هنوز ایرانی اخص می‌خواهم با دو چشم سیاه نه آلوده به آنچه از من نیست.

شعر فارسی را در پوستت منفجر کنم. نرگس‌دوست شیدا است و شیدایی می‌کند.

چرا دو دهان؟ چرا دو پرنده؟ لذا جفت‌بودن در دو، باز روایتی حسی از زندگی است.

نرگس‌دوست نگرشی سیاه و زخمی ندارد. دچار شور مولانایی است و سماع می‌کند و سماع می‌گوید و حلاوت دارد و قند و شعر و شیر و شعور را درهم‌آمیخته.

شعر با سطرهای یکدست زیبا ادامه می‌گیرد و راوی در تقدیس عشق و وصال دارد خوانش می‌دهد، خوانش ایرانی. عشق در شعر نرگس‌دوست شکست‌خورده نیست، در وصال است و سماع دارد و شاعر است به‌معنای رهایی و اندیشۀ سیال.

چشم‌های سیاوشی‌ات

خمار

و دگرگونه

از پوست نازک‌ زنی گندمگون

برمی‌گردند

و از پیالۀ دهانش

چهارقل را

در لالۀ گوشت

برای دو اسب سرکش در دشت‌های فراخ سینه‌ات می‌خوانند

مثل دو گیسوی رها در باد

آن‌چنان در لایه‌لایۀ پوست وحشی‌ام

می‌تازی

که سرخی زبانت

روی کلمۀ «گل گوشت‌خوار» منفجر می‌شود

مذهب

که دهان گل‌سرخی تو نیست!

انگورها

با چه ولوله‌ای

در گلویت

کار خودشان را کرده‌اند

و تو هنوز در پیالۀ تن‌به‌تن

به خودکشی

در پیاله‌ها فکر می‌کنی

من از ادامۀ زنان سیه‌چشم

برمی‌گردم

پوست دلبرکان نازک‌تن

ایرانی را

روی تنم می‌کشم!

با ظرافت تن تنانۀ ماه

و به رودخانه‌هایی فکر می‌کنم

که از تاریخ بیهقی

سربه‌زیر می‌شود

در ران‌های سفید زنی

که کنار دامنه‌هایش مدام باد می‌آید

می‌بینی

از دو ابرویش

دو تیرکمان

به‌سمت چپ قلبت خلاص می‌شود

و نام مرد دیوانه‌ای که تو را دوست دارد

آرش کمان‌گیر نیست

از شاهنامه با دو چشم سیاه بر‌می‌گردم

می‌خواهم

در آغوش سیاوشی‌ات

شعر فارسی را در پوستت منفجر کنم

و آن دو دهان

آن دو پرنده وحشی را

بالا بیاورم!

دهان در دهان در دهان

از عصر نخستین

انگورها بر‌می‌گردند

کنار لالۀ گوش زنان قونیه

از نیزارها می‌خوانند

تنت کلیات شمس است

و کلمات

دهان باستانی‌ات

که دور لب‌هایم می‌چرخد

می‌چرخد

چون زبان شیرین فارسی

و می را

از دهان زنان سیه‌چرده

مثل دو چشم‌ عسلی بیرون می‌آورد

با دستی دور کمر

کمر دور کمر می‌چرخد

و انگشتانت

به سلسلۀ زنان گیسو کمند

در من

می‌رسند

از سیاهی موهایم

سرازیر می‌شوی

ماه را دو نیم می‌کنی

روی سینه‌ام

نیمی دهانت را بالا می‌آورد

نیمۀ دیگرش

جهان را

روشن می‌کند.

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب