بررسی برخی مؤلفههای طنز کلامی در داستان “سرود یخ و آتش” اثر محمد جابری – صدیقه قانع
(این مقاله در فصلنامه تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” – سال دوم– شماره ششم– زمستان 1397 – منتشر شده است.)
تعریفی که از طنز در ادب فارسی مطرح شده، غالباً تعریفی توصیفی و مفهومی است؛ عدهای طنز را نقد اجتماعی دانستهاند. گروهی طنز را ابزار تبیین عیوب و نواقص انسانی به شمار آوردهاند و گروهی دیگر، آنرا تصویر هنری اجتماع نقیضین خواندهاند.
در ادامه به برخی تعاریف طنز اشاره میشود:
*طنز در فرهنگ دهخدا به معنای فسوس کردن، بر کسی خندیدن، عیب کردن، طعنه و لقب کردن، در فرهنگ معین به معنای افسوس کردن، مسخره کردن، طعنه زدن و سرزنش و در فرهنگ عمید به معنای فسوس کردن، ریشخند کردن و مسخره کردن آمده است.
*واژۀ طنز معادل انگلیسیsatire ازsatira در لاتین گرفته شده که از ریشۀsatros یونانی است. satira در اصل، نام ظرفی پر از میوههای متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی «غذای کامل» یا «آمیختهای از هر چیز» بود.
*عدهای طنز را برابر نهادhumor میدانند که ریشۀ فرانسوی دارد و در تعریف آن گفتهاند: «خندهای است که مجال شکوفا شدن پیدا نکرده و گریهای است که غرور و خودداری گوینده نخواسته به آن شکل دهد.»
*آرین پور در کتاب «از صبا تا نیما» آورده است: «طنز عبارت از شیوۀ ویژهای از نویسندگی است که ضمن دادن تصویر هجوآمیزی از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی و معایب و مفاسد جامعه، حقایق تلخ اجتماعی را به صورتی اغراقآمیز یعنی زشتتر و بدترکیبتر از آنچه که هست نمایش میدهد تا صفات و مشخصات آنها روشنتر و نمایانتر گردد و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشۀ یک زندگی عادی و معمول آشکار گردد.»
*علیرضا فولادی در کتاب «طنز در زبان عرفان» مینویسد: «طنز یک گونۀ ادبی نیست، بلکه در وهلۀ اول، شگردی ادبی است که وقتی این شگرد، سراسر یک گونۀ ادبی را فرامیگیرد، در وهلۀ بعد از آن، به گونۀ ادبی تحویل میپذیرد.»
با اتکاء به مفهوم مقتبس از طنز، این سؤال مطرح میشود که چه عاملی سبب میشود تا طنز در زیرمجموعۀ ادبیات قرار گیرد؟ اسکلتن معتقد است عاطفه و احساس موجود در متن است که سبب ادبیت بخشی به آن متن میشود. با این نگاه، واکنش عاطفی خواننده نسبت به روایت طنز، میتواند یکی از ارکان سنجش ادبیت متن باشد. در اینباره بیانی دقیقتر در تعریف اصطلاحی این مفهوم وجود دارد که در آن، طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته میشود که اشتباهات یا جنبههای نامطلوب بشری، فساد اجتماعی و سیاسی یا فلسفی را به شیوهای خندهدار به چالش میکشد. بنابراین آنچه طنز را وارد حوزۀ ادبیات کرده، بروز واکنش عاطفی یعنی ایجاد لبخند است.
خاستگاه مبحث طنز به افلاطون و ارسطو بازمیگردد. در قرن بیستم، فوناژی و راسکین از افرادی بودند که به تحلیل ساختار طنز توجه داشتند. در تحقیقات ادبی، طنز را میتوان در سه شاخۀ اصلی تئوری طنز، تکنیک طنز و کارکرد طنز، نقد و بررسی نمود. در بخش تکنیک طنز، شگردهای ساخت طنز، به ویژه از نظر زبانی و نوآوری هایتکنیکی، نقد و بررسی میشوند. نظریههای متعدد زبانشناسی، همچون نظریۀ گراما، فوناژی، راسکین و اومبرتو اکو، هر یک به نحوی طنز را از لحاظ زبانشناسی؛ یعنی چگونگی ایجاد یک اثر طنزآمیز بررسی میکنند.
طنز در دیدگاه سیمپسون به طنز کلامی، طنز موقعیت و طنز گفتمان تقسیم شده است. طنز کلامی شامل ایهام، جناس، تلمیح، آیرونی و پارودی است. در طنز کلامی، نویسنده با استفاده از بازی با کلمات، باعث نوعی خنده یا تمسخر میشود. به کار بردن امکانات واژگانی زبان و بازی با کلمات و عبارات، اساس طنز کلامی است.
نویسنده با نوعی بازی زبانی که در آن تناسب، تضاد و تشابه به الفاظ، سجع، جناس و ایهام نقش دارند، باعث ایجاد نوعی خنده یا تمسخر میشود. سیمپسون دو کلید مهم شناخت طنز را ناهمگونی و عدم تناسب و قرار گرفتن آن در هر یک از سطوح ساختار زبانشناسی میداند. وی در آخر کتاب «سبک شناسی» خود، از کتاب «زبان طنز» اثر «والتر نش» بهره برده است. نش در کتاب خود دو مبحث مهم را مطرح کرده است: تلمیح و نقشی که تلمیح در آرایههای انشایی گفتمان طنز مانند نقیضهگویی ایفا میکند.
تجربههای مشترک بشری که در فرهنگهای مختلف و رایج جریان دارد و افراد جامعه در گفتوگوهای خود به آنها اشاره میکنند تلمیح نامیده میشود. لزوماً در یک تلمیح، متنی که به آن ارجاع شده نباید شعر یا هر گونۀ ادبی شناخته شدهای باشد. به صورت مجازی، هر شکل شناخته شدهای از واژگان و عبارات، از زبان سیاسی، عبارتهای تبلیغی، مطالب روزنامهای، مدیریت اجتماعی و حقوقی و… میتوانند شاهدی بر این مدعا قرار گیرند. ارزش تلمیح به میزان تداعیای بستگی دارد که از آن حاصل میشود. تلمیح نوعی عدم تناسب و ناهمگونی ایجاد کرده و در نهایت طنز میسازد و لبخندی بر لبها مینشاند.
در ادامه به برخی موارد تلمیح موجود در داستان «سرود یخ و آتش» اشاره میشود:
احساس میکردم داخل یه فیلمم. بدبختی اینجا بود که این فیلم نجات سرباز رایان اسپیلبرگ یا بهشت تام تایکور نبود. بلکه به یکی از صحنههای انیمیشن فرار مرغی اثر نیک پارک و رفیقش شبیه بود. فکر کنم بشناسیدش، والاس و گرومیتاش معروفه. (سالنامۀ داستان خلاقانۀ سال(حیرت)، ص74)
*مادر ترزا در سال 1979 برندۀ جایزۀ نوبل صلح شد. به غیر از هیتلر، نتانیاهو، جرج بوش، گرگ کارتون شنل قرمزی و راسوی بزرگ، تا به حال تمام جانیان تاریخ یکبار این جایزه رو کسب کردن. (همان، ص 76)
*من اما حس ازیریس در سفر به دنیای زیر زمین و مردگان رو داشتم. (همان، ص77)
*من نگاهی هم به خودش انداخت، قارچ نبود. ولی به جای دست، ساطورهایی بزرگ و تیز داشت. خارش کون میتونست به قیمت جونش تموم بشه. (همان، ص79)
نویسنده با کمک گرفتن از جناس، با کم و زیاد کردن حروف کلمات، گونهای طنز ایجاد میکند. در ادامه به برخی موارد جناس موجود در داستان، اشاره میشود:
*بیخود نیست که شکل استمراری رفتن و ریدن یه جوره. تا جایی نریده باشید، لازم نیست جای دیگهای برید. (همان،73)
*بهترین راه هدر دادن عمر، کار کردن در یک شرکت دولتی و عاشقی بود. هر دوی اینها زندگیجندگی کردن برای دیگری بود. (همان، ص77)
*کنار پنجره بودم. روی بال. بال مرغ رو دوست داشتم ولی بال هواپیما فقط جلوی دید رو گرفته بود. (همان، ص75)
استفاده از عنصر تکرار نیز، نوعی طنز خلق میکند. در ادامه به برخی موارد تکرار موجود در داستان اشاره میشود:
*خیلی وقته تصمیم گرفتم اگه یه روزی کاندوم ترکید و بچهمون به دنیا اومد، اسمشو کوننشور بذارم. (همان، ص80)
*وقتی من به اندازۀ کافی به او نزدیک شد دستش رو به سمت کون مرد جلو برد و مرد کونش کش اومد و مثل گردابی به درون سیاهچالۀ کف دستش جاری شد. (همان،ص87)
موارد مشاهده شدۀ طنز کلامی در داستان سرود یخ و آتش، به تفکیک نوع آن، در جدول زیر آمده است:
تلمیح
جناس
تکرار
مجموع
فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
فراوانی
درصد
22
55%
8
20%
10
25%
40
100%
همانگونه که مشاهده میشود، نویسنده از عنصر تلمیح، بیشترین استفاده را برده است. به طور کلی میتوان گفت نویسنده توانسته با بهکارگیری مناسب عناصر مختلف طنز کلامی، به ویژه تلمیح و تکرار، علاوه بر ایجاد جذابیت برای مخاطب، به اهداف انتقادی مورد نظر خویش نیز دست یابد.
منابع:
1-سالنامۀ داستان خلاقانۀ سال(حیرت). سال اول، شمارۀ اول. مهر 1394.
2-طنز. پلارد، آرتور. ترجمۀ سعید سعیدپور. چاپ سوم، نشر مرکز. تهران: 1383.
3-تاریخ طنز در ادبیات فارسی. جوادی، حسن. کاروان. تهران: 1384.
4-فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. اصلانی، محمدرضا. کاروان. تهران: 1385.
5-مقدم ای بر طنز و شوخطبعی در ایران. حلبی، محمداصغر. پیک. تهران: 1364.