شبیهساز
محمدرضا دائمینژاد
داخلی / دستشویی / روز
قاتل مردی چهلسالهای است، او روبهرویِ سینکِ دستشویی در حالِ شستنِ دستانش است، او چاق است زیرپوشِ سفیدی به تن کرده و یککلت کمری به کمرش بسته، چربیهایش از میان کمربندِ کُلت بیرون زده. نوری ضعیف بر او میتاب زمانِ زیادی را صرف شستن دستهایش میکند و باعث شده صدای شلپشلپ آب فضا را احاطه کند کارش که تمام میشود با دستمال دستانش را خشک میکند و به سطلی میاندازد یکلباسِ سفید رنگ در سطل قرار دارد که خونی است نما رویِ لباس خونی چند ثانیهای ثابت میماند.
داخلی / خانه قاتل / روز ادامه
قاتل روی صندلی پشتُمیز نهار خوری یکنفرهاش نشسته، تیرهای تفنگ را بهترتیب و در موازاتِ یک دیگر رویِ میز گذاشته و مشغولِ تمیز کردنِ تفنگ و قطعههایی است که از آن جدا کرده، این کار را با دقت و وسواس زیاد انجام میدهد در این بین پاکتی از زیر در به داخلِ خانه انداخته میشود قاتل قطعات را رویِ تفنگ سوار میکند خشابش را پُر میکند و بهسراغ پاکت میرود آن را برمیدارد و از میان یک دسته پول، کاغذی را بیرون میکشد. روبهرویِ دیوار میایستد تقویمِ بزرگی آنجاست کاغذ را با دقت برانداز میکند، رویِ یکی از روزهای تقویم ضربدری میزند و بعد روزهای باقیمانده به روز موعود را دقیق میشمارد.
خارجی / خیابان / روز
قاتل در پیادهرو روبهروی ساختمان اداری قدیمی که طبقات زیادی دارد ایستاده سرِ انگشتانش را خیس میکند و طبقات را میشمارد کلفتی انگشتانش باعث شده در شمارش طبقات اشتباه کند و دوباره شروع میکند به شمردن.
خارجی / پشتبام برج / روز (ذهن قاتل)
قاتل بر روی پشتبامِ ساختمانی روبهروی ساختمانِ اداری خوابیده و تفنگ بزرگی در دست دارد و از چشمی تفنگ یکی از پنجرههایِ ساختمان اداری را نشانه گرفته سر انگشتانش را خیس کرده و مگسک تفنگ را لمس میکند، نفسش را حبس میکند و به یکی از پنجرههای ساختمان اداری شلیک میکند تیر شیشۀ پنجره را میشکافد…
متن کامل این فیلمنامه کوتاه در فصلنامۀ تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” (سال چهارم– شماره سیزدهم– پاییز ۱۳۹۹) منتشر شده است.