انتخاب برگه

از سه منظر “پیاده شوید” (نگاه به شعری از علیرضا شکرریز) – سیما منصوری

از سه منظر “پیاده شوید” (نگاه به شعری از علیرضا شکرریز) – سیما منصوری

از سه منظر “پیاده شوید” (نگاه به شعری از علیرضا شکرریز) – سیما منصوری

(این متن در فصلنامه تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” – سال دوم– شماره پنجم– پاییز 1397– منتشر شده است.)

قبول نکرد از سرم بیرون بریزد، دنیا را.

علم ­ها ، نیزه

از تنم بیرون نمی ریزد

پس برای این خانه      

چه باید بیاورم

مزرعه ­ای از فردایی که نیامده؟

با این همه تیر بر تن، دارم کجا می دوم

کشتی سوراخ سوراخ و ساحل … ؟

( علیرضا شکرریز )

       در شعر آیینی و دینی معمولا یک مفهوم خاص ارائه می شود اما در شعر  علیرضا شکرریز خلاف این،  اتفاق می افتد. با این که متن پر از تلمیحاتی است که ذهن را به سمت موضوعی خاص می برد اما کمی تأمل و تعمق در متن، مفاهیمی مضاف بر پیام های عناصر زبانی موجود در شعر را به ذهن متبادر می کند.

شعر با یک مونوگ شروع می ­شود. شاعر سعی دارد با شخصیت های به خصوصی هم­ ذات پنداری کند؛ در لفافه ی این هم ذات پنداری، شعر دارای سه گونه تأویل پذیری می­ شود.

  • شاعر با آوردن واژگانی مانند؛ علم، تیر، فرشته، رکعت، سم اسب، غریب­ترین غریبه ­ی شهر، ساحل نجات، پیامبران، باران خون، مخاطب را به سمت و سویی سوق می ­دهد که شعر آیینی(باید خاطر نشان شود شعر دینی بخشی ازشعر آیینی است) با موضوع شهادت، واقعه کربلا را به ذهن متبادر می کند. البته در راستای همین تأویل می توان تاویل ­های آیینی دیگری را نیز در متن جستجو کرد؛

قبول نکرد از سرم بیرون بریزد دنیا را

علم­ ها، نیزه

از تنم بیرون نمی ریزد

      سطرهای بالا می ­شود اشاره ­ای به داستان بیرون آوردن تیر از پای امام علی باشد که شاعر با استفاده از صنعت تلمیح آن را به کار گرفته است.

      سطر دوم و سوم شعر، واقعه ی کربلا را به نمایش می گذارد تصویرشعر نمایانگر فردی است که خانه و خانواده­ اش و مهم ­تر از همه تمام وجودش را به میدان جنگ می­ برد؛ جنگی نابرابر که به هیچ وجه امکان سالم برگشتن از آن وجود ندارد و بدون هیچ گونه چشم داشتی از جهان، هر آنچه را داشت در آماج تیر دشمنانش قرار داد.

پس برای این خانه

چه باید بیاورم

مزرعه ­ای از فردایی که نیامده؟

      شاعر در این سطر با مهدی موعود یا پیامبر آخر زمان هم ذات پنداری می کند و علامت سؤال در انتهای سطر قرار می­ دهد. این نشانه (؟) با صراحت به زمان نامعلوم ظهور ناجی آخر زمان اشاره دارد که در تمام ادیان، زمان مشخصی برای آن تخمین نزده ­اند.

  • تأویل دیگر، تلمیح به داستان سیاوش، پهلوان اساطیری ایران است که به شکل اسفباری کشته می­ شود. پنج سطر ابتدای شعر ، تصویری از کاخ و سرزمین «سیاوش گِرد» است که سیاوش آن را ساخته بود و در آن حکمرانی می­ کرد؛ سرزمین آبادی که تا آن زمان در ایران بی ­نظیر بود. در ابتدای داستان دشمنان که البته نمی­ توان نام دشمن بر روی آنها گذاشت چون دشمنی میان آنها وجود نداشته است. با گذر زمان خصلت پلید زیاده­ خواهی و رشک بردن به جایگاهی که خودشان به سیاوش عطا کرده بودند باعث شد این اتفاق رخ دهد.

      پس برای این خانه

        چه باید بیاورم

        مزرعه­ ای از فردایی که نیامده؟»

      اشاره ای به بخشی از داستان سیاوش است؛ هنگامی که سیاوش را کشتند و شهر را ویران کردند همسرش(جریده) باردار بود و با وجود این که دشمنان از باردار بودن جریده خبر داشتند، موهای او را به اسب بستند و در شهر گرداندند.

      مزرعه می تواند استعاره ای از موهای جریده باشد. موهایی که دیگر به شهر بازنگشتند البته دیگر خانه ای و شهری هم وجود نداشت. در سطر بعد «با این همه تیر بر تن، دارم کجا می روم» تیر اشاره به رنج هایی است که در آن واقعه بر جان و روح جریده و سیاوش وارد می شود.

  • تأویل دیگری که از شعر مذکور می توان کرد نگاه جامعه شناسانه ی شاعر به جامعه است؛ جامعه ای که هر روز برای شاعر دردسری جدید به وجود می آورد، رنج ها و مشکلاتی که مانند تیر و نیزه به تن شاعر اصابت کرده و او را زخمی می کنند البته وقتی از این دیدگاه به شعر توجه کنیم، راوی یا بهتر است گفته شود؛ شخصیت موجود در شعر دچار یأسی نسبت به آینده و آمدن روزهای بدون درد و رنج است. از آنجایی که تنش پر از تیرهای بلایی است که جامعه و زندگی بر او وارد کرده است، هم اکنون ناامید در گوشه ای نشسته است. اوج ناامیدی شاعر به عدم بهبود اوضاع جهان را در سطر کشتی به وسیله­ ی موسیقی لفظی به تصویر می کشد. صداها را در متن شعر ایجاد می کند تا تأثیرگذاری شعر بیشتر شود و فهم خواننده را دچار احساسات موجود در محتوای شعر کند.

            در سطر غرق در خنده های، های های گریه موسیقی غم انگیز سوگواران را ایجاد می کند.

«کشتی سوراخ، سوراخ و ساحل … ؟

ای فرشته های پنهان، در فشفشه های کودکان»

     تکرار حرف (ش) را که بیانگر صدای حرکت آب است. شاعر با به کار گیری مصوت (س)، تداعی کننده­ ی واژه ی هیس است شاعر در این سطر با دعوت به سکوت، قصد دارد از رازی سخن بگوید که حتی شاید برای ضمیرناخودآگاه شاعر نیز مجهول و گنگ باشد، به همین دلیل است که سطر را با نقطه چین و علامت سؤال به پایان می رساند، ندانستن همین راز است که شخصیت درون شعر را ناامید و غمگین کرده است. راز یعنی انچه که دانسته نشده است و افراد هیچ گونه آگاهی در مورد آن ندارند؛ چون انسان موجود در این شعر زندگی بعد از مرگ را تجربه نکرده و دانشش در این مبحث را مرهون تعالیمی است که در این زمینه آموخته است.

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب