معرفی کوتاه همسایهها اثر احمد محمود
دانیال عماری
(این متن در فصلنامه تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” – سال سوم– شماره دوازدهم–تابستان ۱۳۹۹– منتشر شده است.)
همسایهها اولین رمان محمود بود. سهسالی پای نوشتنش نشست و سالها با ممنوعیت چاپ روبهرو شد. در سال (1353)، رمان برای اولین بار توسط انتشارات امیرکبیر بهطور کامل بیرون آمد؛ اما پس از انقلاب مجدد ممنوع اعلام شد و تجدید چاپش سپرده شد بهدست چند ناشر غیرمجاز. اما همسایهها راهش را طی کرد و امروز بهعنوان یکی از شاخصترین آثار ادبیات داستانی معاصر فارسی بهحساب میآید. به زبانهای مختلف ترجمه شد و مانند اعلامیههای درون متن داستان، دستبهدست چرخید و همچنان به سفرش ادامه میدهد.
در این یادداشت، به بررسی چند ویژگی قابلتوجه در فرم روایت همسایهها میپردازم که به این اثر اعتبار میبخشند. نویسنده در شکلدهی روایت همسایهها، از امکانات اساس روایت به چه نحوه بهره برده تا اثر پیش روی ما حاصل شود؟ سؤال مهمتر، مطالعه این اثر و تعمق در طراحیهای آن، چگونه به داستاننویسان جوان کمک میکند؟
همسایهها، مانند هر اثر داستانی دیگر، روایتی پرداختشده است که پیش روی ما قرار گرفته. تشکیل شده از نظامهای روایت «نظام پیرنگ، نظام راوی، نظام موقعیت و…» و ترکیببندی نهایی. تمامی این نظامها و کمپوزیسیون آنها، طرحریزی و اجرا میشوند و همه در محوریت ایدۀ آگاهیِ سازنده عمل میکنند. برای آنکه به روایت همسایهها بپردازیم بهتر است با شناسایی نظام مرکزی اثر آغاز کنیم. هرکدام از نظامهای روایت، در یک اثر شکل گرفته و ترکیببندی نهاییاش، ممکن است دارای غلبه بیشتری در پیشبرد روایت، نسبت به باقی نظامها باشند. گاهی چند نظام کنار هم در رأستوجه خالق اثر، و در نتیجه مخاطب قرار میگیرند تا موتور اصلی پیشبرندۀ روایت باشند.
رمان همسایهها مانند بیشمار آثار نوشته شده و خوانده شده، نظام پیرنگ و نظام شخصیت و شخصیتپردازی را در مرکز توجه قرار میدهد. به این معنی که سیر حوادث، ارتباط میان حوادث و موقعیتها و شکلگیری شخصیت در خلال این حرکت، روند اصلی پیشروی روایت را میسازد. در رمان شاهد شکل گرفتن جوانی مبارز هستیم که از خانوادهای تهیدست سر برمیآورد و تبدیل میشود به فردی با ارزشهایی اجتماعی که حاضر است برای آنها زیر سختترین فشارهای جسمانی و روانی قرار بگیرد. خالد آرامآرام از پسربچهای سرگردان در کوچهها، به نوجوانی پرسشگر، و در ادامه به جوانی مبارز تبدیل میشود و با کشمکشهای درونی و بیرونی گستردهای چنگ در چنگ است. همین حرکت شخصیت اصلی از میان تعداد پرشماری از حوادث و موقعیت، و تغییر کردن او در برخورد با این حادثه- موقعیتها، نشاندهندۀ اهمیت سیر حوادث و شکلگیری شخصیت اصلی است.
اولین نکته قابلتوجه در روایت همسایهها، همین ارتباط تنگاتنگ میان پیرنگ و شخصیت است. اگر به شخصیت خالد در ابتدای رمان نگاهی بیاندازیم و او را مقایسه کنیم با همبازیهای همسنش، میتوان نتیجه گرفت، تنها همین خالد جهان داستانی است که در مقابل این حوادث بیرونی دچار چنین تغییراتی میشود. خالد کنجکاو است، کوچکترین پرسش، ذهن او را به چالش میکشد، نسبت به تنهایی افراد خانه، مسائل و نیازهای جنسی، سرخوردگی پدرش، استیصال مادرش و… نظارهگری جدی است و از این حادثه- موقعیت ها به پرسشهایی درونی وضعیت پیشرویش میرسد. او بهدقت تماشا و بازگو میکند. حال این شخصیت با این ویژگیهای شخصیتی، حتما در برخورد با یک زندانی سیاسی در کلانتری، به پرسشی بسیار بزرگتر برخورد میکند. در آن صحنه، که میتوان با توجه به ساختار پیرنگ محور، آن را حادثه محرک یا شروع ناآرامی بهحساب آورد، خالد با شنیدن یک جمله و درخواست، به دنیایی از سؤال و پرسش پرتاب میشود و همین کنجکاوی درونی اوست که حوادث را به پیش میبرند. تصمیمی کاملا درونی و ناخواسته که از ناخودآگاه شخصیت برآمده است و او را در جهتی که در روایت شاهدش هستیم پیش میبرد. برای مثال اگر ابراهیمِ قصه با زندانی سیاسی در کلانتری روبهرو میشد، شاید آنچنان درگیر سؤالاتی نمیشد که خالد مدام در ذهنش از خود میپرسد. شاید اصلا پیامی که زندانی میخواست منتقل کند را هم از یاد میبرد. اما خالد دارای شخصیتی است که سازنده اتفاقات پیشروست. در واقع شخصیت در حال ساختن حادثههاست و حادثهها در حال ساخت و طراحی شخصیت.
در روایت همسایهها بهروشنی با پرداخت قوی این ارتباط میان نظامهای پیرنگ و شخصیتپردازی روبهرو هستیم. میتوان از ویژگیهای اولیه شخصیت خالد و حوادثی که در رمان پیش میآید تعمق کرد و از شیوهای که محمود شخصیت اصلیش را پرداخته آموخت؛ که چگونه میتوان ارتباطی پویا، دوطرفه و پیشرونده میان حوادث و شخصیت برقرار کرد. چگونه حوادث شخصیت را بسازند و جنبههای پنهان او را نمایان کنند. از طرف دیگر، شخصیت دارای چه ویژگیهای درونی و بیرونیای باشد که سیر حوادث بهخصوصی را انتخاب کند و ناخودآگاه او بهدقتی طراحی شود که شخصیت را بهسمت این حوادث_موقعیتها سوق دهد. در همسایهها، ارتباط میان خالد و سیر حوادث، ارتباطی جریانساز و پیشرونده است. حوادث رمان، چه مربوط به مبارزات، خانواده یا عشق جوانی باشند، همه در جهت پرداخت شخصیت اصلی عمل میکنند. حوادث و موقعیتهایی که خود شخصیت اصلی آنها را میسازد. این ارتباط دو جانبه، با پیشروی داستان، سیری صعودی طی میکند. شدت تأثیرگذاری حوادث افزایش مییابد، دوراهیهای سرنوشتساز پیشرویش قرار میگیرند؛ و خالد هم در مقابل با توان بیشتری با آنها روبهرو میشود.
نظام دیگری که در ترکیب بندی کلی اثر، مهم و جریان ساز بهنظر میرسد، نظام راوی است. همان طور که میدانیم، تمام روایت، توسط راوی اول شخص که خود خالد باشد روایت میشود. او در تمام صحنهها حضور دارد، یا از ماجراهایی که شنیده است میگوید. میتوان پرسید چرا محمود برای رمانی با این موضوع، راوی اول شخص انتخاب کرده است؟ چرا از یک راوی سوم شخص بیرونی بهره نبرده؟ که اطلاعات جامعتری هم از جهان داستان به مخاطب ارائه دهد؟ تأثیرات انتخاب راوی اول شخص در این رمان را میتوان در دو فاز بررسی کرد. فاز اول را نوجوانی راوی در نظر بگیریم، بین سال های (12 تا 18) سالگیاش. و فاز دوم را دوران جوانی، او که عمدا در زندان میگذرد.
در شناسه رمان همسایهها، انتشارات امیرکیبر، سال(1353)، نوشته شده است: رمان ناتورالیستی. جدا از این دستهبندیهای نسبی، میتوان به چند کیفیت حاضر در رمان اشاره کرد: فقر، بیعدالتی، نیازهای غریزی، اعتیاد، خرافه، و… که در تمامی شخصیتهای داستان حضور دارند. میتوان گفت رمان، بازنمایی وضعیتی است که انسان در آن، تا مرز نیازهای اولیهاش سقوط کرده و آنچنان درگیر رفعهمان نیازهای اولیه است، که از تعالی و رشد آگاهی به دور افتاده است «اتفاقی که برای شخصیت اصلی نمیافتد، با این که عمیقا در همین موقعیت رشد کرده و به سر میبرد و همین تفاوت او، شکل دهنده حوادث است» میتوان بازنمایی آن خانه که همسایهها در آن زندگی میکنند و وضعیت هرکدام از شخصیتهایش را، بازنمایی وضعیت سیاسیاجتماعی کل جهان داستانی دانست. آنها تولید بیعدالتیای بهحساب میآیند، که خالد در دوران نوجوانی سودای مبارزه با آن را در سر میپروراند. حال اگر به جهانی این چنین درگیر غریزه، فقر، استبداد و بیعدالتی، از زاویهدید نوجوانی دوازدهساله نگاه کنیم چه؟ یکنوجوان در برخورد با این موقعیتها، برداشت متفاوتی نسبت به افراد بزرگسال و عادت کرده به این شرایط دارد. برای مثال، عمو بندر اگر راوی همسایهها بود، شاید هیچوقت قدم به مبارزه با وضعیت حاکم نمیگذاشت. عمو بندری که سالها در نظام خدمت کرده و اکنون در فقر و تنهایی رها شده است. اما ذهن کنجکاو و پرسشگر خالد، که در شخصیتش پرداخت شده، از وضعیت عمو بندر، خواج توفیق، پدر و مادر خودش به دید پرسش مینگرد. وضعیت پیشرو برایش همراه با تازگی و تعجب است و در جملات کوتاهش این سؤالات را مطرح می کند. در واقع محمود با اتخاذ زاویه دیدی نوجوانانه و پرسشگر، دنیای شکل گرفته توسط بزرگترها و به قدرت رسیده ها را زیر سؤال میبرد. با نگاهی عادت نکرده، بدیهیات را به چالش میکشد و سعی دارد به فهم شرایط بپردازد نه فقط تماشای آن. از منظر نگاه خالد، خودکشی جعفر، پیام زندانی سیاسی، ناامیدی پدر از مذهب و… مُحلِ پرسش است، در حالی که برای باقی شخصیتهای داستان، به واقعیتهای همه روزهای بدل شدهاند که غیرقابل تغییراند. در این فاز از زندگی راوی، وضعیتی پیشروی مخاطب شکل میگیرد که باید تغییر کند و این تغییر تبدیل به هدف شخصیت اصلی میشود تا در آن مسیر قدم بردارد «همان تولید حادثه توسط شخصیت» تغییری که خود راوی در جریان آن قرار میگیرد و قدم برمیدارد.
در فاز دومی که درنظر گرفتیم، میبینیم محمود از امکانات راوی اول شخص در جهت بازنمایی درونیات فردی در جایگاهی شخصیت اصلیاش بهره میبرد. حجم قابلتوجهای از رمان در دوران جوانی خالد میگذرد. او از مبارزی نوجوان تبدیل شده به زندانیای سیاسی که ابتدا پس از دستگیری زیر شکنجههایی کشنده قرار میگیرد، بعد هم راهی زندان میشود و آنجا هم به مبارزات خود ادامه میدهد. در این بخش، روایت، نهایت بهره را از انتخاب راوی اول شخص میبرد. خالد زیر حجم سنگینی از نیروهای درونی و بیرونی قرار دارد. او هم به بیان وقایع بیرونی می پردازد و هم با امکانات راوی اول شخص ما را به جهان درونی آشفتهاش میبرد. تازیانههایی که به تنش مینشینند در کنار دلتنگیها و تنهاییهایش با هم بیان میشوند و گویا روایت در این بخش، به تاوانی اشاره میکند که خالد برای انتخاب این مسیر میپردازد. او میان دوراهی مبارزه و عشق قرار میگیرد، به یاد تنهایی و ناتوانی مادرش میافتد، به خاطرات شیرین و تلخ گذشته پرتاب میشود و همه را بازگو میکند، تا بازنمایی شرایط روحی روانی یک زندانی سیاسی در بند انفرادی به شکلی منسجم و همهجانبه در روایت بیان گردد. این کشمکشهای درونی که راوی اول شخص، درباره آنها تفکر میکند، ارتباط مستقیمی دارد با همان مسئله پیرنگ و انتخابهای شخصیت. راوی اول شخص، از آنجا که میتواند از درونیاتش بگوید، توانایی ایجاد حس همذاتپنداری را در روایت بسیار بالا میبرد. میتواند از حسرتها، دلتنگیها، تنهاییها و رنجهای درونیاش بیپرده سخن بگوید و مخاطب بیواسطه درگیر مسائل فردی شخصیت شود. خالد در دوران جوانیاش، بیشتر از بخش نوجوانی درگیر بیان درونیات است، که طبیعی هم هست، سیر حوادث و تصمیمات او را به نقطهای رسانده که در اوج کشمکش قرار دارد و همین بیان متقاطع از دنیای بیرون و درون روایت، ما را با بازنماییای فردیاجتماعی روبهرو میکند که هرکدام آینه دیگریست. یعنی محمود در پیشروی روایت تنها به بازنمایی وضعیت سیاسی اجتماعی جامعه بسنده نمیکند، و مخاطب را بیشتر به دنیای درونی شخصیتش دعوت میکند، تا هم شخصیت را قویتر بپردازد و نقاط ضعف و قدرتش را نمایان کند، و هم ارتباط میان جهان بیرون و درون شخصیت را در آن وضعیت نامتعادل به نمایش بگذارد.
تمرکز من در این یادداشت بر دو نظام بوده که نقشی مرکزی در شکلگیری روایت ایفا میکنند. در باب باقی نظامهای این روایت و نحوه عملکردشان میتوان مفصل نوشت و بحث کرد. برای مثال نظام موقعیتِ روایت، در پرداخت آن بسیار مؤثر است. حجم قابلتوجهی از متن، بهبیان صریح زمان، مکان و فضای روایت میپردازد. زبان روایت میتوان مورد بحث قرار بگیرد. تعادلی که در متن میان دیالوگها و توصیفات برقرار است، میتواند مورد توجه واقع شود. جنبه موضوع، ایده و مضمونهای روایت جای صحبت فراوان دارد.
با مطالعه دقیق رمان، و کندوکاو در تمهیداتی که روایت را پرداخته، اطلاعات با ارزشی در زمینه بازنمایی جهان داستانی در روایت بهدست میآوریم. همسایهها در جنبههای گوناگونی جای صحبت دارد و میتوان این رمان را آموزش تولید روایت دانست. در میان آثار شاخصِ معاصرِ فارسی، رمانیست با پیرنگی مفصل، حوادث و موقعیتهای پرشمار و تعداد بالایی شخصیت، که روایت توانسته از آنها در جهت بازنمایی ایدهاش بهره ببرد. روایت همسایهها، با روابط علت و معلولی حوادث پیش میرود و شخصیت را در این مسیر میپردازد و در این مسیر از نظامهای راوی، موقعیت، زبان و… بهره میبرد تا جهان داستانی در بازنمایی روایت، به بهترین نحو منتقل شود و ایدهها و مضمونها در خلال این ساختار کلی بیان گردد.