شعری از: مرضیه برمال ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ دوم )
دارم به انقلاب آبی دریا فکر میکنم
و خون بند نیامده از رویاها
که چکه چکه میریزد بر ساحل
آنجا که تویی دریا نزدیک
این جا که منم ساحل دور
انقلاب به تو نزدیکتر است
میخواهی کتاب بخر
در چشم دریا قیام کن با گرز آب
سیگاری بگیران
وقتی کبریت با سیاست روشن میشود
برای برقهای رفته از نگاه تو
لطفا دو گوشواره گیلاس
و یک آسمان قصه بیاور
بر صندلی نشستهای
صندلی چوبی
از همان درخت که شاخههایش
یک تنه
عصای پیری پدرهایمان نشدند