انتخاب برگه

ما توی فکرهای همدیگر زندگی می کنیم – مریم آمارلو

ما توی فکرهای همدیگر زندگی می کنیم – مریم آمارلو

داستانی که در این­جا می ­خوانید، از توافق دو چیز به دست آمده: یکی خیال­ های زن پنجرۀ خانۀ روبه ­رویی و دیگری خواب­ های خانم اونا اونا. در واقع این دو با هم به توافق می­ رسند که به یک داستان اتفاق نیفتاده زندگیِ خیالی ببخشند. هرچند در وسط ­های داستان، میانه ­شان شکراب می­ شود و داستان فقط در خیال یکی­ شان ادامه پیدا می­ کند.

زن پنجرۀ خانۀ روبه ­رویی سر ساعت دلخواهش روی یک چهارپایۀ کوچک قدیمی می­ رود و با یک دوربین مارک زیک زاک دار، حمام خانۀ روبه ­رویی خانم اونا اونا را دید می­ زند. او صبح ­ها هر چه زودتر بچه­ هاش را به مدرسه می­ فرستد و صبحانۀ همسرش را طوری هول هولکی آماده می­ کند تا او هم سریع­تر راهی محل کارش شود و زن را با فکرهاش در مورد خانم اونا اونا روی چهارپایۀ قدیمی کنار پنجرۀ نیمه باز، تنها بگذارد. خانم اونا اونا همسایۀ روبه­ رویی آن­ هاست که پنجرۀ حمام خانه ­اش به شکل مربع مستطیل بزرگی وسط آجرهای قرمز یک آپارتمان دو طبقه هرصبح به زن پنجرۀ روبه رویی زل می­ زند. انگار دوباره منتظر باشد تا زن پنجرۀ روبه­ رویی در ساعت کشف و شهودش همراه با دوربین زیک زاکی­ اش از چیزهای اتفاق افتاده یا در شرف اتفاق پشت شیشۀ بخار گرفته ­اش سر در بیاورد.

احتمال یک در هزار است که اسم خانم اونا اونا، اونا اونا باشد. چون این اسم را شوهر همان زن پنجرۀ خانۀ روبه­ رویی دوربین به دست برایش انتخاب کرده است…

متن کامل این داستان کوتاه در فصلنامۀ تخصصی ادبیات داستانی و شعر معاصر “داستان شیراز” (سال دوم – شماره ششم– زمستان 1397) منتشر شده است.

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب