انتخاب برگه

شعری از: افسانه پورقلی ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ دوم )

شعری از: افسانه پورقلی ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ دوم )

مجال نمی‌دهد باران وقتی از خیس

وقتی از می‌رسد حرف به چشم

وقتی از ریخته کوه به سنگ

وقتی، وقت از مردن می‌گذرد به بهار

از نقطه تا سر سطر یک عطر در هوا به آغشته از تنت – توت –

افتاد از فراز شمع خیال پروانه ! – سوخت –

فریاد زنان بر در؛ آااای دستانت رود

نیمی از من مَرد نیم دیگرم مُرده

کجا لمیده از آغوش‌ات سر

که فریاد را از انتها فرو کرده در حلقوم ؟

می‌شمارد تن آبله بستۀ، روزها را

سنگ روی سنگ بند پشت بند

بنگ بنگ

دستانت مشت گره کرده

ایستاده به اشارۀ از انگشت

بنویس «آ»

می‌خوانیم آزاد نبود پرنده با کرمی در دهان

و جنگل در نقش نقاشی پسرک

دایره دایره از دور دور به زرد

رنگی مرده شاید در آسمان

خورشید نبود مگر به تداعی، زن ؟؟

نگاه کن تنیده تار به حنجره

پنجره نبود مگر به رهایی فریاد ؟

تو زیپ دهان‌ات همیشه کشیده

کشیده روی لب … لب هات اما بسته، بسته انبار باروت

در شب تیره‌های دمادم

آه تیره‌های دمادم چگونه فراموش‌کردید خورشید را ؟

 

( افسانه پورقلی )

درباره نویسنده

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب