شعری از: مهدی نیکبین ( گاهنامۀ شعر ، شمارۀ اول )
( مرز )
تقدیم به بهرام اردبیلی
آنکس که میخ مرز را کوبید چرا همیشه دورتر نمی رود؟
در ملتقای منتهای تازه باش
فرار از کرار بهتر
در شعر
که حیدر کرار بود نه فرار
در جنگ
در تازه همیشه التقاست
در التقا مرز
و تازه فرا میرود
از.
به کجا را از کجا باید
و از
همیشه اینجاست.
که آخرین حرف حرف آخر نیست
اولین حرف است
حرف میخ مرز
رزمنده از فردا گفت تا به فردا نیاید
و من از امروز
که از فردا می آیم
مجمع دیروز و رسم روزگارست
رویای امشب و میقات نفرت
و عشق فشار فشرده ی نفرت است
و رویای روز
و من که نه آن منم که می نویسم.
( مهدی نیکبین )
کاش شعرهای بیشتر از این شاعران یا معرفی نامه ای ازشون میذاشتید،